به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پسر بروکلی شگفتانگیز» نوشته فرانک کاترل بویس بهتازگی با ترجمه نوشین ابراهیمی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب که دویست و یازدهمین عنوان از مجموعه «رمان نوجوان» اینناشر است، سال ۲۰۱۵ چاپ شده و با خرید حق کپیرایت در ایران ترجمه و منتشر شده است.
فرانک کاترل بویس نویسنده اینکتاب، نویسنده و نمایشنامهنویس انگلیسیِ متولد ۱۹۵۹ است. او علاوه بر جوایز زیادی که در کارنامه دارد، سال ۲۰۱۲ جایزه گاردین را به دست آورد. نخستینکتابش با عنوان «میلیونها» هم که سال ۲۰۰۴ چاپ شد، برایش مدال کارنگی را به ارمغان آورد. او همراه همسر و هفتفرزند خود در انگلستان زندگی میکند و تا به حال، ۱۱ رمان برای نوجوانان نوشته است.
رمان «پسر بروکلی شگفتانگیز» درباره پسر نوجوانی بهنام روری است که میخواهد برای هر اتفاق یا پیشامدی آماده باشد. کتاب موردعلاقهاش هم «نترس، آمادهباش» است و از ابتدا تا انتها، همه آن را حفظ است. کار روری به جایی رسیده که حتی میداند چهطور میشود از حمله یک اسب آبی هم جان به درد برد! اما در زندگی روری اتفاقی ناگهانی و غیرعادی میافتد که او برایش آماده نشده است؛ سبز شدن.
پس از اینکه روری سبز میشود، او را پیش دکتر میبرند اما دکترها نمیتوانند راهحلی برای برگشتناش به حالت عادی پیدا کنند و حسابی گیج میشوند. حالا او فکر میکند اگر سبزشدنش بهخاطر یک ویروس یا عوامل ژنتیک نباشد، چه؟
یکی از درسهایی که نویسنده اینکتاب به مخاطبان نوجوانش میدهد این است که برای قهرمان یا ابرقهرمانشدن، نیازی به قدرتهای خارقالعاده یا زور زیاد نیست بلکه فقط باید با خلاقیت زندگی کنند. البته کمی رویاپردازی و ماجراجویی هم لازم است. دوستیابی، توانایی حل مشکلات، داشتن خلاقیت و نوآوری در رویارویی با مشکلات ازجمله کلیدواژههای مفهومی کتاب «پسر بروکلی شگفتانگیز» هستند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بنابراین سعی کردم مزه پیراشکیها را برایش توضیح بدهم... گفتم گوشت کمی سفت است و بخار به سقف دهانم میخورد. میخواستم از مزه عسل برایش بگویم که پیرزنِ اول همراه دو پیرزن دیگر برگشت و هرسه شروع کردند به نوازش سرهای ما.
تامی لی غرغر کرد و گفت: «اوهو! چه خبر شده؟!»
دختر کوچولو گفت: «فکر میکنند شبیه کوتولههای شانس هستید. برای خوششانسی به سرتان دست میکشند.»
ظاهرا هرچه محکمتر به سر ما دست میکشیدند، شانس بیشتری نصیبشان میشد. تامی لی داشت کلافه میشد.
دختر گفت: «میخواهند بدانند اهل کجایید.»
گفتم از برمینگهم آمدهایم.
دختر به چینی چیزی گفت، بعد برای ما توضیح داد: «به آنها گفتم از گرینلند آمدهاید.»
حالا خانمها میخندیدند.
دخترک پرسید: «واقعی هستید؟ یا برای تبلیغ خودتان را سبز کردهاید؟ مثلا تبلیغ نخودفرنگی یخزده یا چیزی دیگر.»
گفتم: «واقعی هستیم. البته که واقعی هستیم.»
اینکتاب با ۳۶۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما